کتاب نگاهی بر مفاهیم مدیریت شهری

کتاب نگاهی بر مفاهیم مدیریت شهری

240,800 تومان

تعداد صفحات

174

شابک

978-622-378-182-7

فهرست
عنوان صفحه
فصـل اول 13
مفهوم شهر 14
تعاریف مختلف شهر 15
روند شهرنشینی در تاریخ ایران 18
شهر اسلامی 27
شهر مدرن صنعتی – خدماتی 30
رشد شهری پراکنده Urban Sprawl 33
الگوهای شهری- ژئومورفولوژکی 34
توصیف الگو 35
دیدگاه ها و الگوها 42
دیدگاه برنامه ریزی 42
دیدگاه عملکردی 42
دیدگاه هنجاری 43
دیدگاه ژئومورفولوژیکی 43
دیدگاه آشفتگی 45
دیدگاه ارگانیک 46
تقسیم بندی الگوی شهری 46
توزیع منطقه‌ای الگوی شکل شهرها 47
نرخ رشد جمعیت و الگوی شکل شهرها 47
وسعت محدوده شهری و الگوی شکل شهرها 47
تراکم شهری و الگوی شکل شهرها 48
الگوها نظریه ها و مدل های توسعه شهری 49
الگوهای شهری 49
مدل های جدید در مورد الگوهای شهری 54
عوامل موثر بر پراکندگی شهری 55
رشد هوشمند شهری 55
شهر حاشیه ای 56
تهیه الگوهای توسعه شهری 57
فصـل دوم 63
نوشهرگرایی 64
مفهوم برنامه ریزی و انواع آن 65
مفهوم برنامه ریزی 65
انواع برنامه ریزی 67
انواع برنامه ریزی از نظر مدت اجرا 68
تعاریف برنامه ریزی شهری 71
منظور از برنامه ریزی شهری و منطقه ای 72
وظایف برنامه ریزی شهری 75
شهرسازی 79
برنامه ریزی شهری 79
طراحی شهری 80
جمع بندی بررسی تفاوت برنامه ریزی شهری و طراحی شهری 82
منطقه بندی شهری یا Z O N I N 83
سرانه ها در شهرسازی 108
استانداردهای فضای سبز 111
سرانه فضای سبز در برخی شهرهای ایران 113
طراحی شهری در ایران 114
قوانین ساخت و ساز شهری 117
نحوه ی استفاده از اراضی و ساخت و ساز در پهنه ی سکونت 117
قوانین ساخت و ساز شهری ضوابط زیر بنایی املاک 124
طرح تفصیلی جدید 125
طرح آماده سازی 127
ارزیابی طرح آماده سازی زمین در ایران 127
فصـل سوم 143
تعریف مديريت شهري-تعريف UMIC از مديريت شهري 144
مدیریت شهری در ایران 145
سطوح مدیریت شهری و وظایف هر بخش 146
تعاریف شهرداری 156
ویژگی های شهرداری 157
تاریخچه شهرداری 157
وظایف شهرداری ها در جهان 158
اهم وظایف شهردار 159
مبانی مدیریت مالی شهرداری 160
منابع درآمد شهری 161
اموال شهرداری ها 161
مبانی اداری شهرداریها 161
تاریخچه شورای شهر 162
مدیر شهری 163
وظائف مدیر شهری 163
منـابع و مآخـذ 167
منابع فارسی 168
منابع غیر فارسی 170

 

 

به عبارت ساده، شهر را می توان یک واحد اجتماعی و سیاسی، یک واحد فعالیتی، فیزیکی و جمعیتی دانست. به عبارت کلی تر، شهر عبارت از الحاق یک مکان فیزیکی با مردم ساکن آن است. ولی می توان این تعریف را کاملتر نمود و گفت: شهر مجموعه ای از ترکیب عوامل طبیعی، اجتماعی و محیط های ساخته شده توسط انسان است که در آن جمعیت ساکن متمرکز شده است. جمعیت در این مجموعه به صور منظمی درآمده و آداب و رسومی را برای خود ابداع کرده است. علاوه بر آن، این جمعیت به صورت مختلف تخصص یافته، ولی از نظر تولید انرژی و غذا معمولاً وابستگی شدیدی به مجموعه های مشابه با طبیعت یا مجموعه های روستایی دارد.
شهر به معنای کامل یک سیستم باز است، یعنی نمی تواند از هر نظر کامل و مجموعه ای از تمام عناصر لازم جهت ادامه ی حیات خود باشد. بنابر این به طور مجزا و جدا از سایر نقاط نمی تواند به فعالیت خود ادامه دهد. بنابراین مبادله ی احتیاجات فیزیکی، طبیعی و اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خلاصه تمام ضروریات بین شهر و دیگر واحدهای زیستی، از مهمترین شرایط ادامه حیات شهرهاست.
برای شهر یعنی پدیده ای که همه آن را می شناسیم و بروشنی به وجود آن آگاهی داریم، تعاریف زیادی شده است. اگر تمام شهرهای دنیا را نیز مطالعه کنیم به یک مفهوم کلی نخواهیم رسید. ولی قدر مسلم آنست که وقتی صحبت از شهر می شود، معمولاً پدیده ها و تصاویری در ذهن انسان شکل می گیرد که غیر از آن چیزهائیست که در روستاها وجود دارد.
بطور کلی، جمعیت نسبتاً متراکم، وجود خیابان ها و مراکز کار و تجارت، ساختمان های مرتفع که نسبت به دهات و روستاها متفاوت است، امکانات رفاهی و آموزشی و وجود گسترده وسائط نقلیه، همه علائمی است که در شهر وجود دارد. در دوره های گذشته بسیاری از این علائم به چشم نمی خورده است، ولی به بسیاری از نقاط شهر گفته می شده است. در تمدنهای خیلی قدیمی مراکز جمعیتی وجود داشته که به آن نقاط شهر اطلاق می شده و قطعاً به مناسبت نوع شغل و وظایفی که به عهده داشته اند با مناطق روستایی متفاوت بوده اند. به عنوان مثال، رومیان لغتی را به عنوان Urbs استعمال کرده اند که درست در مقابل روستا استعمال داشته اس، و زمانی این لغت را بکار می برده اند که مثلاً به محلی می رفتند که فرم زندگی و مشاغل آن، با زندگی روستایی متفاوت بوده است. امروزه معمولاً در یک منطقه به نقاطی اسم شهر می دهند که دارای جمعیتی بوده و از نظر فعالیت، متنوع تر از مناطق روستایی باشند. ولی این حکم قطعی نمی تواند باشد. زیرا چه بسیار مراکز و نقاطی وجود دارند که در یک فصل از سال دارای جمعیت هستند و در غیر آن فصول خالی از آن. به هر ترتیب تعاریف متعددی از شهر شده است که ذیلاً به مهمترین آنها اشاره می کنیم:

تعاریف مختلف شهر
تعریف عددی: تعریف عددی ساده ترین تعریفی است که می توان از شهر نمود. زیرا یکی از بهترین وجه تمایز بین شهر و ده، تعداد جمعیت آن است. بر اساس عدد می توان شهر را چنین تعریف نمود: مرکزی از اجتماع نفوس که در نقطه ای گرد آمده و تراکم و انبوهی جمعیت در آن از حد معینی پایین تر نباشد. بر این اساس در بیشتر ممالک، حد جمعیت شهر 2500 نفر است. یادآور می شود که تعداد و رقم شاخص برای شناخت شهر، هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی متفاوت است، و مهمتر آنکه در هر کشوری بنا به موقعیت خاص آن کشور حد جمعیت شهر تفاوت می کند. مثلاً در فرانسه مقیاس شناخت شهر از ده، تعداد 2000 نفر ساکن است. در آلمان، چکسلوانی و ترکیه هم، رقم 2000 نفر ملاک تشخیص شهر از روستا است. در ایالات متحده و مکزیک رقم 2500 نفر و در هلند و یونان و ایران 5000 نفر و در ایرلند رقم 1500 نفر مشخص کننده ی شهری بودن یا روستایی بودن یک نقطه باشند. بعضی معتقدند، منطقه ی شهری به مناسبت آنکه دائماً در حال توسعه است و شهر ها را نمی توان در یک چهار دیواری قرار داد که به توان حدود و تعداد آنها را مشخص کرد، بهتر است که به این گونه موارد به جای کلمه شهر، منطقه ی شهری اطلاق می شود. تعریف آماری و عددی ضمن آنکه تعریف روشن و ساده است، ولی از نظر علمی نمی توان آن را تعریف جامعی دانست.
تعریف تاریخی: برخی از علما معتقدند که مراکزی که از قدیم نام شهر به آنها اطلاق شده است، به عنوان شهر شناخته می شوند و در واقع به افتخار قدمتی که دارند، همیشه شهر باقی می مانند.
تعریف حقوقی: نوع دیگر تعریف شهر تعریف حقوقی و اداری است. در دوره های گذشته شهرها دارای امتیازاتی بودند که در روستاها وجود نداشت. مانند بسیاری از شهرهای قرون وسطایی که حق داشتند برای خود بازار داشته باشند، یا به خدمات نظامی بپردازند. در حالی که روستاها از امتیازات برخوردار نبودند.
تعاریف دیگری نیز از شهر شده است که ذیلاً به اهم آنها اشاره می شود:
-شهر جایی است که شغل سکنه ی آن غیر از کشاورزی باشد.
-سیمای شهر و مناظر و مساکن آن، وجه تمایز شهر با روستا است.
-شهر جایی است که در آن نوع مسکن، رفتار، درآمد، سیمای شهر و پوشاک مردم آن با روستا متفاوت باشد.
به نظر جغرافیدانان، شهر منظره ای مصنوعی از خیابان ها، ساختمان ها و دستگاه ها و بناهایی است که زندگی شهری را امکان پذیر می سازد. جغرافیدانان، شهر را به عنوان یک واحد مجزا به حساب نیاورده و ارتباط متقابل آن را با منطقه و کشور مورد مطالعه قرار می دهند. روی هم رفته از تعاریفی که ذکر شد، هر چند که هیچ کدام به دلایلی آن طور که باید گویا نمی باشند، شاید بتوان برای شهرها مشخصاتی قائل شد. این مشخصات می تواند از جمعیتی، مساحت نوع شغل، روابط مردم، امکانات رفاهی و تاسیسات عمومی، عوامل تجاری و اداری و صنعتی، بافت و ساختمان فیزیکی، تصاویری از شهر را در ذهن به وجود آورد. در حقیقت شهر جایی است با جمعیتی تعلیم یافته در بخش خدمات اداری، بانکداری، آموزش و پرورش، بهداشت، صنایع و کارخانه های بزرگ، با سبک زندگی متفاوت از جامعه روستایی.

به منظور تعریف شهر، می توان از جنبه های مختلف آن را مورد بررسی قرار داد:
تعریف شهر از منظر اقتصاد: شهر محلی است که غالب فعالیت های آن صنعت و خدمات باشد.
تعریف شهر از منظر جمعیت: بر اساس استانداردهای جمعیتی کشورهای مختلف متفاوت است. مثلا در ایالات متحده ۲۵۰۰ نفر
تعریف شهر از منظر مساحت: گاهی شهر را بر اساس مساحتی که دارد می توان تعریف کرد.
تعریف شهر از منظر فرهنگ: زبان، ویژگی های رفتاری مشترک و … می تواند مبین وجود یک شهر باشد.
تعریف شهر از منظر سازمان سیاسی، اداری: در روستاها چارچوب سازمان یافته سیاسی، اداری موجود نیست ولی در شهر می توان آن را یافت.
تعریف شهر از منظر معیار کالبدی: شهر جایی است که از یک نظم در طراحی و کالبد تبعیت می کند.
تعریف شهر از منظر تکنولوژی: معیاری است که بر اساس آن شهر را محل تبلور تکنولوژی می دانند.
تعریف شهر از منظر اکولوژی (زیست بوم): شهر محصول تلاش انسان جهت غلبه بر محیط طبیعی است.
تعریف شهر از منظر جامعه شناسی: شهر، مکان کنش­ های اجتماعی در ابعاد مختلف برای گروه های اجتماعی است.

روند شهرنشینی در تاریخ ایران
تاریخ شهرنشینی در ایران را شاید بتوان به کلان ترین شکل آن به سه دوره تقسیم کرد. هریک از این دوره ها به نسبت دوره ی قبلی فاصله ی زمانی کمتری را در بر می گیرد و تراکم و شتاب بیشتری را در فرایند شهری شدن و افزایش تنوع شهری نشان می دهد که این امر را باید حاصل سرعت گرفتن عمومی فرایندهای تغییر فرهنگی در طول دوران های تاریخی انسانی دانست که همچنان ادامه دارد
ادوار شهرنشینی در ایران
تاریخ شهرنشینی در ایران را شاید بتوان به کلان ترین شکل آن به سه دوره تقسیم کرد. هریک از این دوره ها به نسبت دوره ی قبلی فاصله ی زمانی کمتری را در بر می گیرد و تراکم و شتاب بیشتری را در فرایند شهری شدن و افزایش تنوع شهری نشان می دهد که این امر را باید حاصل سرعت گرفتن عمومی فرایندهای تغییر فرهنگی در طول دوران های تاریخی انسانی دانست که همچنان ادامه دارد.
سه دوره ی مزبور را می توان چنین تعریف کرد:
دوره ی نخست، از شکل گیری شهرهای نخستین تا سقوط امپراتوری ساسانی، یعنی از هزاره ی سوم پیش از میلاد تا سال 641 میلادی که در اینجا ما از عنوان شهر باستانی برای آن استفاده خواهیم کرد.
دوره ی دوم، از شکل گیری شهرهای اولیه ی اسلامی تا پایان دوره ی قاجار، یعنی از سال 641 تا 1925 میلادی که در اینجا ما از عنوان شهرهای اسلامی از آن سخن خواهیم گفت.
دوره ی سوم، از شکل گیری دولت پهلوی در سال 1925 تا امروز که در اینجا با عنوان شهر جدید (خدماتی – صنعتی ) به آن اشاره خواهیم کرد.

شهر باستانی
قدیمی ترین تمدن شناخته شده ی ایرانی در منطقه ی عیلام از نیمه ی هزاره ی سوم پیش از میلاد ظاهر شد و تا قرن ششم پیش از میلاد تداوم داشت.
مشخصه ی سیاسی این تمدن که بر زمین های کم ارتفاع منطقه ی خوزستان شکل گرفت، نوعی اولیگارشی فدراتیو با توزیع قدرت تمرکززدا بود که به نسبت به دو حوزه ی تمدنی در غرب (بین النهرین) و شرق (شمال هند) انفراد داشت. تماس و رابطه ی عیلام با تمدن های بین النهرینی سومر، بابل و آشور تقریباً همیشه در قالب جنگ ها انجام می گرفت. لذا برای حفظ این تمدن نیاز به تمرکز شدید قدرت سیاسی وجود داشت. این تمرکز، عمدتاً در منطقه ی جنوب زاگرس، در خوزستان در شهر شوش و در فلات مرکزی در شهر انشان انجام گرفت.
پادشاهان عیلام تقریباً از آغاز هزاره ی دوم عنوان «پادشاهان انشان و شوش» را داشتند. در نتیجه شهرنشینی در جنوب غربی را باید یکی از حوزه های مهم شهرنشینی باستانی در ایران دانست: « با توجه به پاره ای مدارک می توان دریافت که پس از سال 3000 پیش از میلاد شوش به صورت یکی از شهرهای پر جمعیت و مهم منطقه درآمده است…{هرچند}… جمعیت شهر باستانی شوش هیچ گاه از شمار 40 هزار تن بالاتر نرفت».
شوش در عین حال روابط تجاری گسترده ای با تمام مناطق جنوب غرب و مناطق شمالی فلات ایران داشت. انشان(تل ملیان) نیز در 26 کیلومتری شمال شیراز کنونی، حوزه ی تمدنی پر اهمیتی به وسعت 45 هکتار و جمعیتی حدود 4500 نفر را در بر می گرفت. پادشاهی عیلام، در دوره ی موسوم به نوعیلامی (750 تا 653 پیش از میلاد) رو به ضعف و زوال گذاشت. در کنار این تمرکز دولتی – تمدنی در غرب و جنوب غربی ایران، در هزاره ی سوم مطالعات باستان شناسی گویای حضور شهرنشینی در مناطق جنوب شرقی و فلات مرکزی ایران نیز هستند:
نتایج تحقیقات باستان شناسی در سال های 1976- 1977 در بمپور بلوچستان، تل ابلیس، تپه یحیی و شهداد در استان کرمان و شهر سوخته در سیستان… نشان داد که در قرون اولیه ی هزاره ی سوم پیش از میلاد جوامع روستایی به موازات بین النهرین در سراسر ایران با آهنگ رشد برابری در راه رسیدن به مرحله ی شهرنشینی گام بر می داشتند…
در حد فاصل سال های 4500 تا 3000 قبل از میلاد در سرزمین های شرق و جنوب شرقی ایران داد و ستدهایی در زمینه ی فرآورده های صنعتی و کشاورزی در سطح ملی، منطقه ای و برون منطقه ای انجام می شده است… در محیط باستانی شهداد در حاشیه ی غربی دشت لوت… در طول هزاره ی سوم… با رشد صنعتی، اقتصادی و پیچیدگی های نظامی اداری روبروییم که این منطقه را به یک مرکز بزرگ شهری بدل کرده بود.
شهر سوخته با جمعیتی که بین 2500 تا 5200 نفر متغیر بوده در طول هزاره ی سوم از شهرهای پر جمعیت به شمار می آمده است: «به طور کلی می توان گفت که شماری از واحدهای مسکونی و یک کاخ نمایانگر معماری در شهر سوخته است. بیشتر خیابان ها باریک با میانگین عرض 5/2 متر، پر پیچ و خم، غیر مفروش و سطح آنها بر اثر انباشته شدن خاکروبه ای که از خانه ها بیرون ریخته می شد، پست و بلند شده بود. گسترش شهر بدون نقشه انجام گرفته است و معماری آن از تجانس چندانی برخوردار نیست. خانه های هزاره ی سوم اغلب راست گوشه اند و مصالح آنها را خشت تشکیل می دهد.
خانه ها 90 تا 150 مترمربع مساحت و از 6 تا 10 اتاق چهارگوشه دارند که پیرامون یک حیاط مرکزی حلقه زده اند. سقف ها تماماً مسطح و بر پنج تا شش تیر چوبی استوار است. تاسیسات خدماتی داخلی مانند اجاق مرکزی سکو مانند، بخاری دیواری، آشپزخانه با تنورهای نعلی شکل و گنبددار جهت پخت نان و زیرسازی های شیب دار برای سنگ ساب تماماً از آجر درست شده است.
این شیوه در معماری سراسر دوران مفرغ و در واقع تا دوره ی هخامنشیان در شرق ایران به کار رفته است. غلات که غذای عمده ی اهالی را تشکیل می داد در خمره های سفالی بزرگ با گنجایش تقریباً بیست کیلو نگاه داری می شد. در هیچ یک از خانه ها اتاق انبار مملو از خمره های غلات وجود نداشته است و این امر نشانگر آن است که در حدود سال 3000 قبل از میلاد، ذخیره سازی مواد غذایی را برای مصرف دراز مدت، حکومت مرکزی انجام می داد.
در فلات مرکزی نیز در حفاری های باستان شناسی. ..در دشت قزوین، در سه تپه ی زاغه، قبرستان و سگزآباد… نشان دهنده ی وجود زندگی شهری در این منطقه هستند… آثار یافت شده در تپه ی قبرستان گویای ورود به دوران آغاز شهرنشینی در فلات مرکزی ایران در حدود اواسط هزاره ی پنجم پیش از میلاد است… اگر جامعه ی قبرستان را شهرنشین به حساب نیاوریم بی شک باید آن را در آستانه ی ورود به شهرنشینی بدانیم که در آن با تراکم و درهم‌فشردگی خانه های مسکونی و جمعیت، درصد بالایی از تولیدکنندگان غیرکشاورز و فرد یا افرادی مسئول حل مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وجود داشته اند.
در دوره ی متاخرتر یعنی از هزاره ی نخست پیش از میلاد، شهرنشینی در ایران تمرکز سیاسی خود را در دولت ماد و سپس در دولت هخامنشی می یابد. مادها در آغاز از لحاظ تشکیلات نظامی قدرتمند تر از پارس ها بودند و هر چند دولتی فدراتیو داشتند اما توانسته بودند پارس ها را زیر سلطه ی خود نگه دارند.
مادها در طول قرن هفتم پیش از میلاد دائماً زیر فشار دستگاه نظامی قدرتمند آشوریان بودند. از این گذشته هوخشتره (625 تا 585 پیش از میلاد) پادشاه ماد ناچار بود با هجوم قبایل جنگجوی سیت نیز که از شمال به زاگرس سرازیر شده بودند مقابله کند. در نتیجه واکنش مادها به افزایش تمرکز و افزایش قدرت نظامی بود تا حدی که در سال 612 پیش از میلاد پس از اتحادی که با بابل انجام دادند، توانستند آشوریان را شکست دهند و نینوا، پایتخت آنها را فتح کنند.
اما محدودیت حجم دولت ماد و نبود یک استراتژی دولتی مشخص سبب شد که این دولت فاقد قدرت نظامی پایدار و نیرومندی باشد و در نتیجه در آغاز قرن ششم پیش از میلاد اشتوویگو یا آستیاگ پسر هوخشتره (585 – 550 پیش از میلاد) چاره ای جز آن ندید که قدرت سیاسی رو به رشد کوروش هخامنشی را بپذیرد و خود به صورت حاکمیتی وابسته به دولت قدرتمند هخامنشیان درآید.
درباره ی ریشه های عشیره مادها و پارسیان تقریباً اجماع وجود دارد: ظاهراً مادها و پارس ها، نسل های متمادی به صورت نیمه عشیره ای می زیسته اند. حتی در قرن پنجم پیش از میلاد، هرودوت گزارش می کند که چهار طایفه ی عمده ی پارسی، هنوز عشایر گله دارند. باستان شناسان می پندارند که از قرن های نهم تا هفتم پیش از میلاد چندین آبادی مادی را پیدا کرده اند.
از جمله گودین تپه، که در دهانه ی میان تپه های واقع در مغرب کوه الوند واقع است(…شاهراه خراسان، در آن زمان از این دهانه می گذشته است) و «باباجان» که در دره ی حاصلخیزی در ناحیه ی کرمانشاه واقع است، و تپه ی «نوشی جان» در جنوب همدان، در مشرق، حضور مهاجمین ایرانی در سیلک – جنوب کاشان، یکی دیگر از مراکز جمعیت سرراه پیش از تاریخ، که از شمال به جنوب می رفت- ردیابی شده است. این مراکز جمعیت مادی، معمولاً از دژ یا قلعه ی اربابی، پایگاه های بزرگان و رؤسای مادی بود، که احشام و گله های آن به ییلاق و قشلاق فصلی می رفتند.
می توان شهر مادی را چون قلعه ی مستحکمی تصور کرد که با قرار گرفتن بر ارتفاع وظیفه ی دفاع را پیش از هر چیز در راس امور خود قرار می داد. هفت حصار پی در پی اکباتان (هگمتانه- همدان) علاوه بر معنای اسطوره ای، کارکردی نظامی داشت.
از سال 550 پیش از میلاد، کوروش شاه انشان با شورش علیه مادها، سلسله ی هخامنشی را بنیان گذاشت. هخامنشیان با ایجاد یک تمرکز دولتی بسیار قدرتمند، نخستین امپراتوری ایران را در گستره ای منطبق و بزرگ تر از حدود کنونی ایران برپا کردند. این قدرت دولتی بر پایه ای اجتماعی استوار بود که در آن سه طبقه ی اصلی جوامع هندو اروپایی یعنی جنگجویان (ارتشتاران)، روحانیون(آتوربانان) و کشاورزان(واستریوشان) دیده می شدند.
شاه هرچند از طبقه ی جنگجویان انتخاب می شد، دارای قدرت کاریزماتیک (فرمند) بود که او را بر فراز طبقات سه گانه قرار می داد. مغ ها یا روحانیون یکی از قبایل ماد بودند که انجام مراسم و مناسک مذهبی را بر عهده داشتند و در امپراتوری هخامنشی نیز همین رسالت را ادامه دادند.
شهرنشینی در دوره ی هخامنشی وابسته ای از گستره ی امپراتوری آنها بود. از این رو، به دلیل نیاز به سازماندهی این امپراتوری بزرگ، اقدامات عمرانی نه فقط در شهرها (شبکه آبیاری) بلکه بر جاده های ارتباطی انجام می گرفت. هخامنشیان همچون بسیاری از خاندان های شاهی بعدی در ایران، پایتخت های متعددی داشتند و همین امر به نوعی تمرکززدایی شهری یاری می رساند: « تمام پایتخت های امپراتوری(پاسارگاد، پرسپولیس، شوش، اکباتان) از طریق جاده ای بزرگ، از چهار طرف به یکدیگر متصل بودند.
شناخته ترین این جاده ها در این شبکه، جاده ی پرسپولیس به شوش است… پایتخت های امپراتوری از طریق راه ها به مجموعه ی ولایات متصل بوده اند. در شمال جاده ی بسیار قدیمی خراسان، اکباتان را از طریق راگه (ری) و دروازه های کسیی ین، هیرکانی و پارتیه به باختر (باختریش – بلخ) پیوند می داده است. در جنوب، از مبدأ فارس، جاده ای به هرخواتیش (قندهار) و گندواره (منطقه ی کابل) می رفته است و از آنجا راه های دیگر به باختر و دره ی سند در هندوستان می پیوسته اند.»
هخامنشیان خود را شاهانی سازنده می دانستند که بیش از هر چیز به ایجاد بناها و شهرهای جدید افتخار می کردند. بنابر استرابون مورخ یونانی: «داریوش شاه گوید: به عنایت اهورامزدا ساختمان های عظیمی را که به فراموشی رها شده بودند، من، آنها را به پایان رساندم. من دیدم که قلاع (در شوش) که در گذشته بنا کرده بودند، کهنه و فرسوده اند، من آنها را دوباره برآوردم. اینها استحکاماتی سوای آنها هستند که من ساخته ام.
بدین ترتیب پایتخت های متعدد همه نوسازی می شدند. برای این کار هخامنشیان دست به بسیج اقوام و هنرمندان و پیشه وران از سراسر امپراتوری خود می زدند. آنچه شاید یکی دیگر از ویژگیهای خاص شهرنشینی هخامنشی را نشان بدهد و در عین حال تأکیدی است بر منشأ عشیره ای آنها و هم علامتی است از وحدت اسطوره ای – کارکردی سه شیوه ی زیستی شهری، روستایی و کوچندگی از خلال 3 طبقه ی جنگجویان، روحانیون و کشاورزان در شخصیت کاریزمایی شاه، در جا به جایی دائم او در کشور مشاهده می شود، چنانچه یونانیان از جمله گزنفون با شگفتی از این امر یاد می کنند:
«کوروش که اقامتگاه خود را در مرکز امپراتوری اش ساخته بود؛ در حدود فصل زمستان، هفت ماه سال را در بابل می گذراند، زیرا گرم ترین منطقه بود؛ حدود بهار، سه ماه را در شوش اقامت داشت، و در قلب تابستان سه ماه به اکباتان می رفت؛ گفته اند که او به این ترتیب می توانست تمام سال را در فرح و خنکی یک بهار ابدی زندگی کند.»
ضعف دولت هخامنشی که از اواخر حکومت داریوش اول آغاز شد، پیش از هر چیز ناشی از قدرت گرفتن حاکمان محلی به دلیل کاهش تمرکز سیاسی و زیر فشار قدرت بزرگ یونان بود که از شرق بر امپراتوری ایران وارد می شد. نشانه های این ضعف را می توان در شورش و نافرمانی ساتراپ ها از جمله ارمنستان در سال 379 پیش از میلاد، شورش های درون خانواده ی سلطنتی و خشونت ها و کشتارهای درون هیأت حاکم مشاهده کرد.
اسکندر (آلکساندر) یک طرح سیاسی و فرهنگی را در سر می پروراند و آن تلفیق دو تمدن قدرتمند ایرانی و یونانی در یک مجموعه ی بزرگ و متمرکز سیاسی بود. اما پیش از آنکه چندان موفقیتی در این کار داشته باشد از بیماری درگذشت. جانشینان اسکندر که سرداران سلوکی بودند و سلطه ی آنها بر شرق ایران کمتر از 70 سال دوام آورد ولی در غرب ایران تا 170 سال ادامه یافت.
سلوکی ها در سیاست خود در یونانی کردن ایران شکست خوردند و دوره ی آنها، دوره ی از هم پاشیدگی تمرکز قدرت سیاسی در ایران بود. فقدان سازماندهی سیاسی قدرتمند در ایران، مرکز ثقل قدرت سلوکی را به تدریج و به ویژه از نیمه ی دوم قرن سوم پیش از میلاد به سوی سوریه، قلمرو طبیعی حاکمیت یونانی، سوق داد و خلأ قدرتی در شرق ایران به وجود آورد که به سرعت از سوی خاندان ایرانی اشکانیان، پر شد.
اشکانیان سیاست شهرسازی گسترده ای داشتند و برای تقویت قدرت خود از طریق ساخت شهرهای جدید اقدام می کردند: «شهر پارسی- هلنی در مکانی استقرار می یافت که: یکم، در جوار و یا نزدیکی راه های ارتباطی و جاده های اصلی قرار داشته باشد. دوم در کنار قلعه ی نظامی و شهر قدیمی مستقر در منطقه ای مملو از روستاهای پیرامونی باشد. سوم از دیدگاه سوق الجیشی قابل تأمین باشد. بنابراین، شهر پارسی – هلنی در بدو تولد خویش شهری نظامی است، شهری است که بر مبنای شهر – دولت یونانی شکل می گیرد، مردمانی که در آن مستقر هستند یا یونانی هستند و یا بومیانی که در حلقه ی اجتماعی طرفدار دولت سلوکی قرار می گرفتند.
در تاریخ کمبریج نیز بر این الگوی یونانی در شهرسازی سلوکی تاکید شده است: زمین داران در شهر زندگی می کردند و نه در روستای بی دف اما البته امکان داشت که در بیرون دیوارهای شهر نیز خانه های اربابی پرتجملی که مجهز به گرما بود، برای خود برآورند. حصارهایی که گرد شهر بر می آوردند، تصرف آن را مگر برای سپاهی منظم دشوار می ساخت و شهر می توانست برای مهار کردن بومیان ناآرامی که در قلمرو آن زندگی می کردند به نیروی نظامی خود متکی باشد.
در دوران اشکانی نیز به رغم تمایل به بازسازی قدرت تمرکزیافته، سیاست شهرسازی آنها نمی توانست چندان از الگوی سلوکی فاصله بگیرد: «ساخت شهرهای خودگردان در بین النهرین ریشه دار بود که حاکمیت پارتیان در آن دست نبرد. بخشی از مالیات هایی که این شهرها از نواحی زیر حاکمیت خود می گرفتند، احتمالاً همراه با عوارضی دیگر، تقریباً به طور منظم به خزانه ی شاهنشاه فرستاده می شد. احتمالاً این مالیات ها و جرائمی که سلوکیان وضع کرده بودند در دوره ی پارتیان نیز به قوت خویش باقی بود، اما برخی مالیات ها تنها در دوره ی پارتیان وضع شد.»
قلمرو پارت در واقع به سه حوزه قابل تقسیم بود: « بین النهرین سامی با جمعیتی عمدتاً شهری که از راه نظام پولیس با یکدیگر متحد شده بودند با قانون یونانی و نهادهای حکومتی سلوکی؛ شماری دولت های مستقل (در بین النهرین و در سراسر مرزهای ایران) که در آنها این نظام و این نهادها، اگر هم اصلاً وجود داشتند، بسیار کم ریشه و سطحی بودند، و سرزمین های مرکزی پارت (در مشرق و شمال ایران) که در بخش اخیر شکل دولت شهرهای یونانی اندک بود.
آخرین سلسله پادشاهی ایران پیش از ورود اسلام، سلسله ی ساسانی بود که بیش از 4 قرن (از سال 224 تا 641 میلادی) بر کشور حکومت کردند. ساسانیان در اصل متولیان معبد آناهیته در استخر فارس بودند و یا تضعیف قدرت مرکزی رفته رفته خود را به یک قدرت سیاسی محلی تبدیل کردند.
شکل گیری دولت ساسانی و احیای قدرت بزرگ یک دولت متمرکز در ایران با دگرگونی های گسترده ای در زمینه ی دینی و اخلاقی همراه بود. ساسانیان برای مشروعیت بخشیدن به استیلای سیاسی خود و تثبیت حاکمیت خویش بر اقوام و مذاهب گوناگون ایران که در دوران طولانی سلطنت سلوکی ها و اشکانیان توانسته بودند به دلیل پراکندگی قدرت سیاسی رشد زیادی بیابند، بر آن شدند تا آرام آرام و با یاری مغان، ایدئولوژی حکومتی جدیدی برقرار کنند. این ایدئولوژی با ترکیب باورهای باستانی ایرانی و تغییرات زیادی که در دین زرتشت قدیم به وجود آورد، شکل گرفت.
ساسانیان سیاست شهرسازی گسترده ای داشتند و هریک از پادشاهان تلاش می کرد شهرهایی را به نام خود باقی گذارد مثلاً اردشیر یکم شهرهایی مثل اردشیرخوره، رام اردشیر، ریواردشیر(در پارس) هرمزاردشیر (در اهواز) به اردشیر و استاباد(در سواد)، پسااردشیر(در بحرین) و نوداردشیر (در موصل) بنا کرد. این «شهرهای شاهی» مراکز قدرت نظامی و پادگانی در سرزمین هایی بودند که به وسیله ی ساسانیان فتح می شدند. افزایش رقم این شهرها به تدریج، شهرهای با الگوی یونانی در غرب کشور را از میان می برد. شهرها اختیار دیه های حوزه ی خود را به دست می آورند اما خود به زیر فرمان و مدیریت ساختارهای بزرگ و سلسله مراتبی مدیریتی می رفتند. فرایند تمرکز قدرت به صورت تدریجی اما پیوسته انجام می گرفت.
بدین ترتیب معنی شهر هر چه بیشتر با معنی سیاست و دولت مرکزی پیوند خورد و شبکه‌ی شهری شکل یک شبکه ی دولتی به خود گرفت. این وضع تا دوره ی زوال تدریجی قدرت ساسانی که پس از پایان سلطنت خسرو اول در سال 579 میلادی آغاز شد، ادامه یافت. از این دوره، خشونت و فساد درونی نظام را بسیار شکننده کرد. اغلب مورخان بر سر اینکه جنگ های طولانی دو امپراتوری ایران و روم (بیزانس) از علل اصلی ضعف و فروپاشی ساسانیان و شکست آنها از اعراب بوده است توافق دارند.

تعداد صفحات

174

شابک

978-622-378-182-7