کتاب سلامت روان (با دینداری و انتظارگرایی)

کتاب سلامت روان (با دینداری و انتظارگرایی)

173,600 تومان

تعداد صفحات

124

شابک

978-622-378-340-1

فهرست
عنوان صفحه
فصـل اول 13
مقدمه 13
فصـل دوم 17
بهزیستی روانشناختی 17
تعریف بهزیستی 17
انواع بهزیستی 19
بهزیستی ذهنی 19
بهزیستی هیجانی 19
بهزیستی اجتماعی 20
بهزیستی معنوی 21
بهزیستی روانشناختی 22
بهزیستی روانشناختی 22
مولفه های بهزیستی روانشناختی از دیدگاه ریف 25
نظریه های مرتبط با بهزیستی روانشناختی 28
مدل بهزیستی روانشناختی 6 عاملی ریف 28
نظریه الگوي ویسینگ و وان دان 29
نظریه فرانکل 30
مدل بهزیستی روانشناختی جاهودا 30
مدل بهزیستی روانشناختی داینر 30
اموری که با بهزیستی روانشناختی ارتباط دارند 31
چرا بهزیستی روان شناختی متولد شد؟ 34
سلامت و بهزیستی روان شناختی 36
بهزیستی روانشناختی در نهج البلاغه 36
ارتباط بهزیستی روانشناختی با دین و معنویت 37
دینداری 39
مفهوم دین 39
تشریح مفهوم دین 40
دینداری 43
ساختار دین 45
ساختار دین از دیدگاه دانشمندان مسلمان 45
ساختار دینداری بر اساس قرآن و حدیث 46
ساختار دین از دیدگاه اندیشمندان غربی 47
مولفه های دینداری 50
الگوهای دینداری 53
الگوهای دینداری در ایران 58
فواید دینداری 59
افق زمانی 61
افق زمانی 61
مفهوم افق های زمانی (انتظارگرایی) 63
مولفه های افق زمانی 67
پیشینه 70
مطالعات داخلی 70
مطالعات خارجی 72
فصـل سوم 75
روش مطالعه 75
پرسشنامه بهزیستی روانشناختی 78
پرسشنامه دینداری 79
پرسشنامه افق زمانی 80
روایی پرسشنامه 81
پایایی پرسشنامه 88
شیوه های تجزيه و تحليل داده‌ها 89
فصـل چهارم 93
تجزیه و تحلیل دادهها 93
ویژگی های دموگرافیک 93
جنسیت 93
مدرک تحصیلی 94
سن 95
آمار توصیفی 97
میانگین و انحراف استاندارد متغیرها 97
آمار استنباطی 98
آزمون نرمال بودن داده ها (آزمون کولموگروف اسمیرنوف) 98
تحلیل آماری فرضیات 99
فصـل پنجم 105
نتیجه گیری 105
منـابع و مآخـذ 115
منابع فارسی 115
منابع غیر فارسی 121

 

 

منظور از بهزیستی سلامت جسمانی و احساس و ادراکی است که فرد از سلامت خود (سلامت روانشناختی) دارد. به عبارت دقیق¬تر می¬توان گفت، بهزیستی عبارت است از مفهومی مرکب از احساس شادکامی و رضایت از زندگی (آقابابایی، 1390).
قرن¬هاست که چیستی زندگی خوب، اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. آنها بر ملاك هایی، چون دوست داشتن دیگران و لذت به عنوان ویژگی های یک زندگی خوب متمرکز شده اند. اندیشه دیگری که درباره زندگی خوب وجود دارد، عبارت است از اینکه افراد خودشان احساس کنند که زندگی خوبی دارند. این تعریف ذهنی از کیفیت زندگی، این حق را به هر فرد می دهد که تصمیم بگیرد زندگی اش ارزنده است یا نه. این رویکرد به تعریف زندگیِ خوب، چیزی است که »بهزیستی روانشناختی «نامیده شده است و گاهی در اصطلاح محاوره ای» شادی« نامیده شده است. بهزیستی ذهنی اشاره دارد به ارزیابی افراد از زندگیشان؛ ارزیابی هایی که هم عاطفی، هم شناختی¬اند (میری، 1393).
افراد هنگامی سطح بالایی از بهزیستی روانشناختی را تجربه می کنند که هیجان های مثبت زیاد و هیجان های منفی کمی را تجربه کنند، هنگامی که درگیر فعالیت های جالب شوند، هنگامی که لذت های زیاد و رنج اندکی را تجربه کنند و هنگامی که از زندگی شان راضی باشند. براین اساس، بهزیستی روانشناختی مفهوم گسترده ای است که شامل تجربه کردن هیجان های دلپذیر، سطح پایین خلق منفی و رضایت زندگی بالاست. البته سلامت روانی و زندگی ارزشمند، ویژگی¬های دیگری نیز دارند، اما حوزه بهزیستی روانشناختی بر ارزیابی خود افراد از زندگی شان تمرکز می¬کند.
به طور خلاصه، بهزیستی روانشناختی، دو مؤلفه عاطفی (هیجانی) و شناختی دارد. مؤلفه عاطفی یا هیجانی عبارت است از تعادل عاطفه مثبت و عاطفه منفی. مؤلفه شناختی نیز عبارت است از ارزیابی فرد در مورد رضایت از زندگی. مردم همه فرهنگ ها، بهزیستی روانشناختی را مهم ترین عنصر زندگی شان گزارش می کنند و از همین روست که روان شناسان می کوشند تا عامل های پرورش سطوح بالاتر بهزیستی را شناسایی کنند. افزایش بهزیستی روانشناختی از این جهت مهم است که افراد شاد، ویژگی های پسندیده دیگری را نیز نشان می دهند. از آن رو که حوزه بهزیستی روانشناختی در پژوهش های زمینه یابی ریشه دارد، تاکنون کوشش های مداخله ای اندکی در مورد آن انجام شده است (کنر و همکاران، 2010).
دینر و لوکاس و اویشی (2002) معنتقدند که بهزیستی برابر با شادکامی شخصی و مرتبط با تجربه لذت در مقابل نا خشنودی است و بهزیستی شخصی را به عنوان ارزیابی عاطفی و شناختی از زندگی می دانند که متشکل از سه مؤلفه اصلی است؛ رضایت مندی از زندگی و وجود عواطف) خلق و هیجان ها) خوشایند و نبود عواطف (خلق و هیجان ها) ناخوشایند. ریف و کینز (1995) شش عمل را به عنوان مؤلفه های سازنده بهزیستی روان شناختی معرفی می کنند؛ خودمختاری، سلطه بر محیط، رشد شخصی، روابط مثبت بادیگران، هدفمندی در زندگی شخصی و پذیرش خود. در حالی که بولارد و لی (2002) احساس بهزیستی را یک حالت مثبت (شادی) که بر روی پیوستار (از مثبت تا منفی) تغییر می کند، می دانند.
انواع بهزیستی
بهزیستی ذهنی
بهزیستی ذهنی یک ساختار مهم در پژوهش هاي مربوط به تفسیر شخصیت است و به عنوان ارزیابی مثبت از زندگی و تعادل میان عاطفه مثبت و منفی تعریف شده است (والکر و شیماک ، 2007). از نظر مایرز و دینر (1995) بهزیستی داراي دو مولفه کلی می باشد که عبارتند از مولفه هاي شناختی و مولفه هاي عاطفی. مؤلفه اول رضایت افراد از جنبه هاي مختلف زندگی مانند، شغل، ازدواج، پدر یا مادر بودن، دوستی، جنبه هاي شناختی بهزیستی ذهنی است و مؤلفه دیگر این سازه مولفه عاطفی شامل دو بعد، داشتن عواطف مثبت و نداشتن عواطف منفی می باشد که عاطفه منفی و عاطفه مثبت واضح تر و ابعاد کلی تري هستند که تجارب عاطفی روزانه را توصیف می کنند (تساسیس، نیکلاو، نیکلاس و جاج،2007). مظفري و هادیان فر (1383) معتقدند که اگر شخصی رضایت از زندگی و خوشی را بیشتر تجربه کند و فقط گاهی حالات و هیجانات غمگینی و خشم را داشته باشد از بهزیستی ذهنی بالا و برعکس اگر از زندگی ناراضی و خوشی و علاقه اندکی را تجربه نماید و پیوسته هیجانات اضطراب و ترس را احساس کند، دارای بهزیستی ذهنی پایینی است.
بهزیستی هیجانی
بهزیستی هیجانی به صورت داشتن هویت ایمن از خود و توجه به خود مثبت تعریف شده است. این دو ویژگی، جنبه هایی از عزت نفس می باشند. عزت نفس مولفه اساسی بهزیستی هیجانی است و یکی از قويترین پیش بینی کننده هاي سلامت عمومی می باشد (فردریکسون ، 2001). هویت ایمن از خود به معنی تصویر درونی خود شخص در نظر گرفته شده است. ارزشی که در هویت از خود تعبیه شده است نیز توجه به خود نامیده می شد. توجه به خود یعنی آن میزانی که فرد خود را می ستاید و براي خود ارزش قائل است. فردي که حس هویت از خود متمرکزي دارد معمولا داراي توجه به خود بالایی بوده و بیشتر قادر است اطلاعات مختلف و موردهاي اختلاف را به طور مناسب و معنا دار تفسیر نماید. همچنین فردي که توجه به خود بالایی دارد موقعیت ها و رویداد ها را طوري تفسیر می نماید که هویت از خود را تایید و تقویت نماید. نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که عزت نفس به عنوان یکی از شاخص هاي بهزیستی هیجانی، به طور مثبتی با جهت گیري درونی نسبت به سلامت، عزت نفس جسمانی و فعالیت جسمانی (دینر، لوکاس و اشی ، 2005) و به طور منفی با عدم رضایت از بدن و کم خوری در ارتباط است (دینر، 2000).
بهزیستی اجتماعی
بهزیستی اجتماعی بر روي تکالیف اجتماعی بشر در دل ساختارهاي اجتماعی تمرکز دارد. بهزیستی اجتماعی از چند مولفه به شرح زیر تشکیل شده است:
یکپارچگی اجتماعی : ارزیابی کیفیت رابطه فرد با جامعه را یکپارچگی اجتماعی گویند.
یکپارچگی اجتماعی کمیتی است که فرد احساس می کند تا آن حد با دیگران وجوه مشترك دارد، همچنین کمیتی که تا آن حد فرد احساس می کند به جامعه خود تعلق دارد.
پذیرش اجتماعی : تعبیر و تفسیر جامعه از طریق خصلت ها و صفات سایر افراد به عنوان یک مقوله تعمیم یافته را پذیرش اجتماعی گویند.
مشارکت اجتماعی : ارزیابی ارزش اجتماعی توسط شخص و اینکه شخص خود را جزء حیاتی جامعه بداند، مشارکت اجتماعی گویند. مشارکت اجتماعی شبیه به مفاهیمی مانند کارآمدي و مسئولیت پذیري است.
شکوفایی اجتماعی: این بعد از بهزیستی اجتماعی، به معنی ارزیابی توان و مسیر جامعه است. افرادي که سالم هستند درباره وضعیت و آینده جامعه امیدوار بوده و می توانند جامعه را بشناسند. افرادي که از نظر سلامت اجتماعی در سطح مطلوبی هستند، می توانند این عقیده را داشته باشند که آنها و افراد شبیه به آنها بالقوه در رشد و تحول اجتماعی ذینفع هستند (ملتفت، 1390).
بهزیستی معنوی
کی می (2000) در تعریف بهزیستی معنوي عنوان می دارد که بهزیستی معنوي اغلب به وسیله یک آرامش درونی، مهربانی نسبت به دیگران، احترام به زندگی، رضایت از زندگی، ارتباط حمایت کننده با افراد دیگر، جهت گیري واقع بینانه درباره فقدان و محرومیت و خود پنداره ارزشمند اخلاقی نمود پیدا می کند. از نظر وي بهزیستی معنوي داراي چهار مولفه اساسی است که عبارتند از:
– نیروي یکپارچه کننده در جنبه هاي جسمانی، هیجانی و اجتماعی که سلامت را براي افراد تامین می کند.
– یک منبع معنوي در زندگی که به صورت کشاننده در عملکرد شخص محسوب می شود.
– منبعی براي پیوند بین افراد که به عشق، همدردي و وفاداري کمک می کند.
– منبعی از ادراك فردي که به افراد کمک می نماید تا ماوراء الطبیعه را درك کنند و از آن لذت ببرند (به نقل از ملتفت، 1390).
الیسون و جورج (1994) معتقدند که بهزیستی معنوي شامل یک عنصر روانی اجتماعی و یک عنصر مذهبی است. بهزیستی مذهبی که عنصر مذهبی است، بیانگر ارتباط با یک قدرت برتر یعنی خدا است. بهزیستی وجودي عنصري روانی اجتماعی است و بیانگر احساس فرد از این که چه کسی است، چه کاري و چرا این کار را انجام می دهد و به کجا تعلق دارد، می باشد. هم بهزیستی مذهبی و هم بهزیستی وجودي شامل تعالی و حرکت فراتر از خود می باشند. بعد بهزیستی مذهبی ما را به رسیدن به خدا هدایت می کند درحالی که بعد بهزیستی وجود ما را فراتر از خودمان و به سوي دیگران و محیطمان سوق می دهد. از آن جایی که انسان به عنوان نظامی یکپارچه عمل میکند این دو بعد در عین حال که از هم جدا هستند با هم تعامل و همپوشی دارند و در نتیجه ما احساس سلامت معنوي، رضایت و هدفمندي می کنیم. همچنین طرفداران نقش معنویت در بهبود سلامت روانی و سازگاري بین فردی، تلاشهاي متعددي را جهت برقراري ارتباط بین دو مفهوم سلامت و معنویت انجام میدهند و آن را تحت عنوان سازه بهزیستی معنوی بیان می کنند (هارتز ، 2005).
بهزیستی روانشناختی
به رغم تلاش هاي گسترده براي تبیین و تعریف بهزیستی، باز هم در ارائه تعریف روشن از این سازه، توافق اندکی بین مولفان وجود دارد. برخی از مولفان معتقدند که بهزیستی روانشناختی به معنی ادراك مثبت فرد از رویداد ها و شرایط زندگی است. این تعریف به یک منبع روانی با نام خوش بینی درونی اشاره می کند. فردي که به طور درونی خوش بین است، عقیده دارد که هر موقعیت و وضعیتی سرانجام نتیجه مثبت خواهد داشت. برخی تحقیقات نشان داده اند که خوش بینی با سرسختی، سلامت عمومی، شادي، رابطه مثبت و با اضطراب و پریشانی، رابطه منفی دارد (فردریکسون، 1998). به همین دلیل برخی از مولفان مانند فردریکسون (2001) سلامت رولنشناختی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی تعریف کرده اند.
به نظر این افراد، سلامت روان شناختی یعنی تبادل بین هیجانات مثبت و منفی. از منظر ریان و دسی افرادي که بهزیستی بالا دارند افرادي هستند که به دنبال استقلال، رشد شخصی، وحدت و یکپارچگی می باشند. با این وجود تعریف مورد قبول پژوهش حاضر از بهزیستی، تعریف ریان و دسی (2001) و همچنین تعریف ریف و سینگر (1998) می باشد که بهزیستی را به عنوان تجربه کردن عملکرد بهینه تعریف می کنند؛ یعنی کسی که خوب زندگی می کند احساس رضایت دارد، در ارتباط با محیط، هدفمند عمل می کند و به دنبال شکوفایی قابلیت هاي خود می باشد.
بهزیستی روانشناختی
میان انسان و زندگی هیچ فاصله اي وجود ندارد. زندگی جزء جدایی ناپذیر انسان است و تا انسان هست، زندگی با پرسش ها و مسائل اش وجود دارد. در میان تمامی این پرسش ها، همیشه این پرسش براي انسان مطرح بوده است که زندگی گوارا کدام است؟ بشر در جستجوي لذت، سعادت، آرامش و بهزیستی بوده است و می خواهد با به دست آوردن اینها، به رضایت برسد. بهزیستی یکی از سازه هاي مدرن در روانشناسی قرن اخیر است که از دو واژه well یعنی «خوبی» و «برخورداری از ویژگی مطلوب» و واژه being به معنای «وجود»، «بودن» و «هستی» تشکیل شده است (سیمونتون و بامیستر ، 2005). بهزیستی کیفیتی از زندگی که تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است.
در سال هاي اخیر، گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی از روانشناسی مثبت نگر، رویکرد نظري و پژوهشی متفاوتی براي تبیین و مطالعه این مفهوم برگزیده اند. در این دیدگاه تمرکز بر روي سلامتی و نیز توضیح و تبیین ماهیت روانشناختی بهزیستی است. طبق این دیدگاه داشتن احساس رضایت از زندگی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان، انرژي و خُلق مثبت، رابطه مطلوب با اجتماع و پیشرفت مثبت، از مشخصه هاي فرد سالم است (ریف و سینگر، 1998؛ استرامپفر، 1990). سلیگمن و سیکزنت، میهالی (2000) در تعریف روانشناسی مثبت نگر معتقدند: روانشناسی مثبت نگر، شاخه اي از روانشناسی است که به مطالعه شرایط و فرایند هایی که به رشد و عملکرد بهینه افراد، گروه ها و مؤسسات کمک می کنند، می پردازد.
بهزیستی یک مفهوم متنوع و چند بعدی است که در نتیجه ترکیب تنظیم هیجانی، ویژگیهای شخصیتی هویت، تجارب زندگی و نوع انگیزشی که افراد به کار میبرند به وجود میآید. بهزیستی روانی بر سلامت ذهنی مثبت دلالت دارد. تغییر تکنولوژی و افزایش روزمره آن در جوامع امروز موجب تغییر در اهداف و راه رسیدن به آنها در میان نسل جوان میگردد. با توجه به اهداف متعدد موجود و راههای رسیدن به آنها نسل جوان در حالتی بی هدف و سردرگم قرار میگیرند و این سردرگمی تأثیر ناهنجاری بر سلامت روانی آنها داشته و بهزیستی روانشناختی آنها را تهدید می کند.
در سال های اخیر گروهی از روانشناسان حوزه سلامت روانی رویکرد نظری و پژوهشی متفاوتی برای تبیین و مطالعه این مفهوم بر گزیدهاند. آنان سلامت روانی را معادل کارکرد مثبت روانشناختی، تلقی و آن را در قالب اصطلاح “بهزیستی روانشناختی ” مفهوم سازی کرده اند بر این اساس امروزه دیدگاه جدیدی در علوم وابسته به سلامت بطور اعم و در روانشناسی بطور اخص در حال شکل¬گیری و گسترش است. در این دیدگاه و رویکرد علمی تمرکز بر روی سلامت و بهزیستی از جنبه مثبت و نیز توضیح و تبیین ماهیت روانشناختی بهزیستی است (ریف و سینگر ، 1998).
بهزیستی روانشناختی مستلزم درک چالش های وجودی زندگی است. رویکرد بهزیستی روانشناختی رشد و تحول مشاهده شده در برابر چالشهای وجودی زندگی را بررسی میکند و به شدت بر توسعه انسانی تأکید دارد. به عنوان مثال دنبال نمودن اهداف معنادار، تحول و پیشرفت به عنوان یک فرد و برقراری روابط کیفی با دیگران جمع گسترهای ادبیات تحقیقی در دهه 1950 و 1960 میلادی به تجزیه و تحلیل چالش ها و مشکلات اساسی پرداخته است (ریف و کیز ، 2002).
مایزر معتقد هست که احساس بهزیستی هم دارای مؤلفه¬های عاطفی و هم مؤلفه های شناختی است افراد با احساس بهزیستی بالا به طور عمدهای هیجانات مثبت را تجربه میکنند و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند. در حالی که افراد با احساس بهزیستی پایین حوادث و موقعیت زندگیشان را نامطلوب ارزیابی می¬کنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه می¬کنند (سعید جو نهند، 1397).
بهزیستی روانشناختی به معنای قابیت یافتن تمام استعدادهای فرد است و 6 مؤلفه را در بر می گیرد: خودمختاری (احساس شایستگی و توانایی در مدیریت محیط پیرامون فرد، انتخاب یا ایجاد روابط شخصی مناسب)، رشد شخصی (داشتن احساس رشد مداوم، پذیرا بودن نسبت تجارب جدید، احساس کارآمدی)، روابط مثبت با دیگران (داشتن روابط گرم، رضایت بخش و توأم با اطمینان، توانایی همدلی، صمیمیت و مهربانی)، هدفمندی در زندگی (داشتن هدف در زندگی؛ فرد احساس کند زندگی گذشتهاش معنایی دارد) و پذیزش خود یعنی داشتن نگرش مثبت نسبت به خود؛ پذیرفتن جنبه¬های مختلف خود و داشتن احساس مثبت نسبت به زندگی گذشته خود (ریف، 1998).
مولفه های بهزیستی روانشناختی از دیدگاه ریف
بهزیستی روان شناختی از نظر ریف و کیس (1995) داراي 6 بعد اساسی است که عبارتند¬از:
پذیرش خود: پذیرش خود ویژگی اصلی سلامت روان و یکی از مولفه هاي عملکرد بهینه است (ریف و کیس، 1995). سطوح مطلوب پذیرش خود سبب ایجاد نگرش مثبت و افزایش رضایت از زندگی می گردد. سطوح متوسط اعتماد به نفس منجر به موفقیت و پذیرش بیشتر می شود، زیرا بازخوردهاي مثبت دیگران نقش مهمی در اعتماد به نفس و اعتقادات فرد دارند؛ بنابراین نگرش مثبت نسبت به خود یکی از مولفه هاي عمده عملکرد بهینه روانشناختی افراد می باشد. افرادي که خود پذیرشی بالا دارند نسبت به وجود خود و جنبه هاي متفاوت خود، داراي نگرش مثبت تري هستند. بالعکس در افرادي که خود پذیرشی پایینی دارند، نارضایتی از خود دیده می شود، همچنین آنها نسبت به حوادثی که در گذشته برایشان اتفاق افتاده، احساس رضایت نمی¬کنند و ناامید هستند (ریف، کیس و هاگز ، 2004).
روابط مثبت با دیگران: داشتن رابطه مثبت با دیگران، براي ایجاد روابط صمیمانه و دراز مدت و احساس تعلق به یک شبکه ي ارتباطی و حمایتی، یک مولفه اساسی به شمار می رود. داشتن یک روحیه آرام و خونسرد که نشان دهنده بلوغ است منجر به بهبود یافتن تعاملات و توجه بیشتر دیگران می شود. در حالی که روابط خوب موجب درك بیشتر دیگران می شوند، روابط ضعیف می توانند سبب ناکامی شوند (ریف و سینگر، 1998). روابط گرم با دیگران، یکی از معیارهاي پختگی در نظریه آلپورت نیز است. نظریه هاي تحولی انسان بر اهمیت روابط صمیمی در جوانی و مولد بودن در میانسالی تاکید کرده اند؛ بنابراین روابط مثبت با دیگران مکرراً به عنوان شاخص بهزیستی مورد تاکید بوده است. افرادي که داراي توانایی برقراري روابط مثبت با دیگران هستند، به عنوان افرادي توصیف شده اند که روابط گرم و مورد اعتماد با دیگران دارند و از قابلیت همدلی برخوردارند (ریف و همکاران، 2004).
خود استقلالی: به معناي تنظیم رفتار خود از طریق منبع کنترل درونی است (ریف و کیس، 1995). انسان داراي عملکرد کامل از سطح بالایی از ارزیابی درونی برخوردار است و خودش را بر اساس هنجارها و استانداردهاي خودش مورد ارزیابی قرار می دهد، نه بر اساس استانداردهاي دیگران. افراد خودمختار براي به دست آوردن تایید دیگران تلاش نمی کنند (ریف و سینگلر، 1989). در ادبیات پژوهشی کیفیاتی چون خود تعیینی، استقلال و تنظیم رفتار از درون به عنوان ویژگی هاي مطلوب داراي اهمیت فراوانی هستند. براي نمونه فرد خود شکوفا به عنوان شخصی که در برابر اجبار مقاومت می کند و مستقلانه عمل می نماید، توصیف شده است. یا در جایی دیگر شخص کامل به عنوان شخصی معرفی می شود که منبع کنترل درونی دارد و به دنبال تأیید دیگران نیست. در نظریه تحولی اریکسون نیز حس استقلال و آزادي عمل، یکی از ویژگی هاي مطلوب دوره شهود توصیف شده است. فردي که احساس خود استقلالی دارد عاري از اجبار بیرونی است، در برابر فشارهاي اجتماعی بیرونی مقاومت می نماید و فعالیت هاي خود را براساس معیارهای شخصی خود ارزیابی می کند (ریف و همکاران، 2004).
تسلط بر محیط: تسلط بر محیط به معناي انتخاب و کنترل محیط اطراف، در حالیکه سطح بالاي تسلط بر محیط، فعالیت هاي فیزیکی یا ذهنی است (گورل ، 2009). منعکس کننده توانایی فرد در کنترل محیطش است، سطوح پایین تسلط بر محیط با ناتوانی در کنترل موفقیت آمیز محیط ارتباط دارد (ریف، 1995). توانایی افراد براي انتخاب، یا خلق محیط مناسب، با توجه به شرایط روانی شان به عنوان شاخص سلامت روان در نظر گرفته شده است. نظریه هاي رشد انسان از جمله نظریه اریکسون و پیاژه نیز بر این مهم تاکید دارند که انسان ها براي گسترش توانایی عاطفی و شناختی خود نیاز به دستکاري و کنترل محیط اطراف خود دارند. مشارکت مؤثر و مفید با محیط پیرامون، یکی دیگر از مولفه هاي عمده عملکرد بهینه روانشناختی افراد می باشد. افرادي که تسلط بیشتر بر محیط دارند به عنوان افرادي توصیف می شوند که شایستگی و تسلط بر مدیریت محیط خود دارند و می توانند فعالیت هاي پیچیده بیرونی را کنترل و تنظیم نمایند و از فرصت هاي موجود استفاده موثر را داشته باشند و بر اساس ارزش ها و نیاز هاي شخصی خود محیط مناسب را انتخاب یا خلق نمایند. به دلایل ذکر شده تسلط بر محیط از نظر ریف (1995) یکی از مولفه هاي عمده بهزیستی روان شناختی می باشد.
هدفمندي در زندگی: داشتن هدف در زندگی به فرد جهت می دهد و در نتیجه سبب از بین رفتن اندوه می- شود. اهداف بخش مهمی از تلاش فرد براي موفقیت را تشکیل می دهند. کسانی که هدفمند زندگی می کنند و جهت گیري مشخصی دارند معناي زندگی را درك می نمایند (فیچر ، 2004). افراد هدفمند زندگی حال و گذشته خود را با معنا درك می کنند. مولفه هدفمندي یا داشتن معنا در زندگی، در نظریه هاي بهزیستی معنوي نیز دیده شده است. به همین علت برخی سلامت معنوي را جزئی از سلامت روانشناختی می دانند. با توصیف هاي بیان شده، ریف (1989) هدفمندي را یکی دیگر از مولفه هاي عمده عملکرد بهینه یا بهزیستی می داند.
رشد شخصی: توانایی فرد براي پیشرفت و ارتقاء خود به منظور مبدل شدن به یک انسان با عملکرد کامل، رسیدن به خودشکوفایی و نیل به اهداف است (ریف و کیس، 1995). براي رسیدن به سطح بهینه عملکرد روانی فرد باید به طور مستمر در جنبه هاي مختلفی از زندگی رشد و پیشرفت کند. عملکرد بهینه افراد نه تنها بستگی به داشتن عواطف مثبت و خصوصیات قبلی دارد بلکه بستگی به تلاش پیوسته فرد براي شکوفایی قابلیت هایش نیز دارد. شکوفا کردن قابلیت ها براي رشد شخصی افراد الزامی است. رشد پیوسته و شکوفا کردن خود موضوع اصلی اکثر نظریه هاي انسان گرایی بوده که بر عملکرد بهینه انسان تاکید داشته اند. مفهوم رشد پیوسته شخصی، در مفهوم بهزیستی فضیلت گراي ارسطو و نیز روانشناسان وجودگرا دیده می شود. ویژگی ممتاز افرادي که در حال شدن میباشند، این است که دائم در حال گسترش خود هستند و به دنبال شناسایی قابلیت خود در ادامه بهبود رفتار، تفکر و هیجان خود می روند. به دلایل ذکر شده، می توان رشد شخصی را یکی از مولفه- هاي عمده بهزیستی روانشناختی دانست (ریف، 1998،2004؛ به نقل از ملتفت، 1390).
نظریه های مرتبط با بهزیستی روانشناختی
مدل بهزیستی روانشناختی 6 عاملی ریف
مدل ریف از مهم ترین مدل های حوزه بهزیستی روانشناختی است. ریف بهزیستی روانشناختی را ” تلاش برای کمال در جهت تحقق توانایی های بالقوه واقعی فرد ” می داند. در این دیدگاه، بهزیستی به معنای تلاش جهت ارتقاء است که در تحقق استعدادها و توانایی های فرد نشان داده می شود. در مدل ریف، بهزیستی روانشناختی یک مفهوم چند مؤلفه ای است که در برگیرندة شاخصه های شش گانه ای همچون: «روابط مثبت با دیگران »، » پذیرش خود «، » رشد شخص «، » زندگی هدفمند «، » تسلط بر محیط » و «خودمختاری» است. از نظر ریف، وجود چنین مؤلفه هایی در شخص، نشان دهندة تعادل و سلامت روانی وی به شمار می رود. در این دیدگاه بهزیستی روانشناختی در تلاش برای ارتقاء استعدادها و توانایی های فرد متجلی می¬شود (ریف، 1995).
از دیدگاه ریف بهزیستی روانشناختی شامل مؤلفه¬های:
1) پذیرش – خود: توانایی دیدن و پذیرفتن نقاط قوت و ضعف خود.
2) رابطه مثبت با دیگران: به مفهوم داشتن ارتباط نزدیک و ارزشمند با افراد مهم زندگی.
3) خود مختاری: توانایی و قدرت پیگیری خواستها و عمل بر اساس اصول شخصی حتی اگر مخالف آداب و رسوم و تقاضاهای اجتماعی باشد.
4) زندگی هدفمند: به معنای داشتن غایت¬ها و اهدافی است که به زندگی فرد جهت و معنا بخشد.
5) رشد شخصی: به این معنا که استعدادها و توانایی های بالقوه فرد در طی زمان و در طول زندگی بالفعل خواهد شد.
6) تسلط بر محیط: توانایی تنظیم و مدیریت امور زندگی به ویژه مسائل زندگی روزمره (حسینی، 1397).

تعداد صفحات

124

شابک

978-622-378-340-1

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.