کتاب زیست پذیری و کیفیت زندگی

کتاب زیست پذیری و کیفیت زندگی

149,000 تومان

تعداد صفحات

94

شابک

978-622-378-280-0

فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 7
فصل اول 11
زیست پذیری، مبانی و مفاهیم آن 11
مفهوم زیستپذیری 12
خاستگاه نظریه زیست پذیری 14
تعاریف زیست پذیری 18
رویکردها و نظریه های زیست پذیری 21
زیست پذیری و پایداری 24
شهر زیستپذیر و شهر پایدار 25
زیستپذیری و کیفیت زندگی 27
جمعبندی 32
فصل دوم 33
مؤلفه ها و شاخص های شهر زیست پذیر 33
معیارهای زیست‌پذیری 34
شاخصهای راهبردی زیستپذیری و عناصر تشکیلدهنده آن 47
فصل سوم 53
شکل شهر زیست پذیر، اصول و معیار های آن 53
اصول شهر زیست پذیر 54
اصول اجتماعی 54
اصول کالبدی 56
معیارهای پایه شهر زیستپذیر 59
عوامل تقویتکنندهی زیست پذیری 60
شکلشناسی شهری و عوامل و عناصر موثر در شکلگیری آن 68
اصول اجرایی و قانونی طراحی شهر زیستپذیر 70
منطقه بندی 71
شهر زیست پذیر به عنوان موجود زنده 72
فرمهای توسعه فضایی شهر زیستپذیر 73
نمونه های شهرهای زیستپذیر 74
1- وین 74
2- تورنتو 79
3- سیدنی 82
منابع و مآخذ 87
منابع فارسی 87
منابع غیر فارسی 90

 

 

در دهه‌های اخیر به موازات پارادایم‌های توسعه¬ی پایدار و توسعه¬ی پایدار شهری، ایده¬ی ارتقای کیفیت زندگی که خود موجبات زیست‌پذیر بودن شهرها را موجب می‌شود، جای خود را در ادبیات برنامه‌ریزی شهری باز کرده است. توسعه¬ی پایدار شهری طی دهه‌های اخیر به تدریج به الگوواره‌ای نوین و مسلط در ادبیات نظری و علمی رایج در باب توسعه و برنامه‌ریزی شهری تبدیل شده است. این معنا اگرچه ناظر به برداشت‌ها و تفسیرهای گوناگون است، اما در مجموع بر پایداری و استمرار توسعه برای همگان و نسل‌های آینده طی زمان و بر همه‌جانبه‌بودن ابعاد پیچیده¬ی اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیست‌محیطی فرآیند توسعه در سطح یک شهر تاکید دارد (رهنمایی و پورموسوی، 1385، 178). در این میان یکی از مباحث مورد توجه در پایداری شهری، زیست‌پذیری است که در این فصل سعی گردیده است این مفهوم و نظریات و دیدگاه¬های مرتبط با آن مورد بررسی قرار گیرد.
مفهوم زیست‌پذیری
با کمی تأمل، می¬توان دریافت که در اطراف ما فاجعه¬هایی در حال وقوع است که شاید کمتر مورد توجه رسانه¬ها، سیاست‌مداران، یا شهروندان عادی قرار گرفته است. قسمتی از این بحران مربوط به توسعه فیزیکی گسترده¬ای است که زمین¬های اطراف شهرها را به سرعت می¬بلعد و بخشی از آن به ازدحام ترافیک و غلبه¬ی خودروی شخصی مرتبط است. چالش تهیه¬ی مسکن مناسب از لحاظ قیمت و طراحی، دسترسی نابرابر به مدارس و امکانات آموزشی، مراقبت¬های بهداشتی و بسیاری مسائل دیگر، تنها بخش¬هایی از این فاجعه¬اند. بنابراین، در جامعه¬ای زندگی می¬کنیم که از جنبه¬های بوم‌شناسی، اجتماعی و فرهنگی آسیب بسیار دیده است و نیازمند چاره¬جویی اساسی و سریع است. از آنجا که شرایط‌ ذکر شده، شرح اوضاع و وضعیت بسیاری از شهرهای معاصر است، راهکارهای گوناگونی برای مواجهه با آن ارائه شده است. یکی از آن‌ها زیست¬پذیری است که با تکامل اولویت‌های برنامه¬ریزی و اهمیت پاسخ به نیازهای در حال افزایش جامعه¬ی پساصنعتی که در جستجوی تسهیلات، امکانات و کیفیت زندگی بالاتر و بیشتر است، رونق گرفته است. به عبارت دیگر، به دلیل آگاهی از خطراتی مثل رشد سریع جمعیت، ازدحام و شلوغی، از بین رفتن زمین‌های کشاورزی و فضاهای باز، کمبود مسکن معقول و مناسب، افزایش نابرابری-های اجتماعی و از بین رفتن حس تعلق به مکان، هویت مکانی و زندگی اجتماعی که کیفیت زندگی جوامع را تهدید می¬کنند، زیست¬پذیری بوجود آمده و رشد کرده است (سلیمانی مهرنجانی و همکاران، 1395؛ Wheeler, 2001: 9).
آنچه تحت عنوان زیست¬پذیری مطرح می¬شود، ترجمه¬ی فارسی انتخاب شده برای عبارت انگلیسی “Livability” است. در برخی متون فارسی معادل عبارت فوق را سرزندگی شهری نامیده¬اند، در صورتی¬که آنچه به عنوان سرزندگی از نظر لینچ در “شکل خوب شهر” به عنوان معیار بیان شده است، در ترجمه¬ی واژه دیگری می¬باشد. در فرهنگ انگلیسی آکسفورد “Livability” به معنای “دارای ارزش زندگی” و “Vitality” به معنای فعال بودن و پر انرژی بودن تعریف شده¬اند. رابرت کوان در فرهنگ شهرسازی در مقابل واژه¬ی زیست-پذیر، “مناسب برای زندگی” و “فراهم آورنده¬ی کیفیت زندگی خوب” را تعریف می¬نماید. در تعریف مبحث “سرزندگی” و روشن شدن وجوه تمایز آن با “زیست¬پذیری” باید گفت که صفت ویژه مراکز شهری موفق برای سرزندگی بیان می¬گردد. البته این واژه مترادف واژه-ی دیگری نیز در نظر گرفته شده است (Cowan, 2005: 442). برای مفهوم “سرزندگی” معادل¬های گوناگونی در غرب وجود دارد که از آن جمله می¬توان به “Livability”، “Liveliness”، “Vitality” و “viability” اشاره نمود، که البته به جز “Vitality” لغات دیگر بیشتر به مفهوم زیست¬پذیری و قابلیت زندگی نزدیک هستند. (Cowan, 2005: 442). در لغت¬نامه شهرسازی رابرت کوان، سرزندگی و زیست‌پذیری در کنار هم آمده و اینگونه معنی شده است: “Viability and Vitality” که ویژگی مراکز شهرهای کوچک و بزرگ موفق است. سرزندگی شهر بازتاب سطح شلوغی آن در اوقات مختلف روز و در بخش¬های مختلف است، در صورتی‌که زیست¬پذیری میزانی برای سنجش ظرفیت آن برای جذب سرمایه، بقاء، بهبود و تطابق نیازهای متغیر است (خستو و همکاران، 1389، 66). چالز الندری مفهوم سرزندگی را به گونه¬های متفاوت بررسی نموده است. او نُه معیار موثر را برای شناسایی یک شهر سرزنده و زیست¬پذیر برمی¬شمارد: تنوع، دسترسی، هویت و تمایز، ایمنی و امنیت، ارتباط و تشریک مساعی، خلاقیت، ظرفیت سازمانی و رقابت (Landry, 2000: 4).
زیست¬پذیری در معنای کلی و اصلی خود به مفهوم دستیابی به قابلیت زندگی است و در واقع همان دستیابی به کیفیت برنامه¬ریزی شهری خوب یا مکان پایدار است. پیرامون مفهوم زیست¬پذیری بحث¬های گسترده¬ای در مورد پایداری، حمل و نقل، محیطهای سرزنده، ابعاد مختلف جامعه و غیره می¬شود که نشان می¬دهد دستیابی به زیست¬پذیری شهری که به آن شهر موفق نیز می¬گویند از طریق سرزندگی (محیطی)، پایداری اکولوژیکی، حل معضلات اجتماعی و فرهنگی (بی¬سوادی و …) حاصل می‌شود (ساسان¬پور و همکاران، 1394).
در بسیاری از متون، مفهوم زیست‌پذیری با کیفیت زندگی به صورت مترادف بیان شده است. کیفیت زندگی که به وسیله¬ی شهروندان یک شهر تجربه می‌شود با توانایی آن‌ها برای دسترسی به زیرساخت‌ها، غذا، هوای پاک، مسکن ارزان قیمت، اشتغال مؤثر، فضای سبز و پارک‌ها گره خورده است. زیست‌پذیری نیز به عنوان کیفیت زندگی تجربه شده توسط ساکنان یک شهر یا یک منطقه تعریف می‌شود. در چنین زمینه‌ای پایداری عبارت است از توانایی تقویت کیفیت زندگی که دارای ارزش است (Timmer And Seymora, 2005). اگرچه تعاریف زیست¬پذیری از یک اجتماع بااجتماع دیگر متفاوت است، می¬توان از اهداف برنامه¬ریزی اجتماعی برای ایجاد معیارهای بومی زیست¬پذیری بهره برد. زیست‌پذیری غالباً برای تعریف ابعاد مختلف اجتماع و تجربه¬های مشترکی که آن را شکل می¬دهند، به کار گرفته می¬شود. زیست‌پذیری بر روی تجربه انسان از مکان تمرکز نموده و این تجارب را در ظرف زمانی و مکانی مشخص در نظر می¬گیرد (ساسان¬پور و همکاران، 1394).
خاستگاه نظریه زیست¬پذیری
تقسیم کار اجتماعی، انباشت ثروت و قدرت مدیریت آن و سیستم ایدئولویی سلسله مراتبی، نخستین شهرها و موج شهرنشینی را شکل دادند، اما آنچه به شهر و شهرنشینی ابعاد و اهمیت ویژه بخشید و باعث شکل¬گیری موج دوم شهرنشینی شد، انقلاب صنعتی بود. رشد سریع و شتاب‌زده¬ی شهرها، تغییرات بنیادینی در سبك زندگی ساکنان و نگرش متفکران شهری بر جای گذاشت. چنین شد که نظریات مختلفی برای توصیف و تحلیل وضع موجود مطرح شد. یکی از این نوع نظریه¬ها به تعبیر فرانسوا شوای، شهرسازی ترقی¬گرا با انگاره¬ی نوگرایی (معماری و شهرسازی مدرن) بود که سال‌ها اندیشه¬ی غالب شهر و شهرسازی بوده است. در خلال سال¬های 1920-1970 معماران مکتب مدرن، فرم¬های کلاسی و سنتی را کنار گذاشتند و تلاش کردند، هر آنچه را که مربوط به سنت و گذشته می¬شد، حذف کنند. از سویی دیگر، برنامه¬ریزان به پیشرفت تکنولوژی و توسعه¬ی اقتصادی اعتقادی راسخ پیدا کردند و فرم¬های تحلیل شدیداً کمی، مورد استفاده¬ی علوم مختلف قرار گرفت. مدرنیست¬ها تلاش می¬کردند با برنامه¬ریزی تکنوکرات متخصص محور، مسائل شهری در سراسر جهان را از طریق تحلیل¬های کمی تبیین کنند. این شدت عمل منجر به واکنش¬های منفی عمومی نسبت به مدرنیسم گردید. از این رو، با نزدیک شدن به پایان قرن بیستم، به دلیل ایجاد فضاهای شهری بی¬روح، یک شکل، تخریب محیط زیست، تشدید نابرابری¬ها و سطح پایین زیست اجتماعات محلی، از مدرنیسم انتقاد شد (ویلر، 1393). به بیان دیگر، بحران¬های ناشی از طرح¬های شهرسازی مدرنیسم، همچون مشکلات و پیامدهای حاصل از تفکیک کاربری¬ها در کشورهای مختلف، بی¬توجهی به مفهوم کیفیت زندگی در خلال سال¬های جنگ جهانی و بسیاری معضلات دیگر، نظریه¬ها و دیدگاه¬های تازهای را مطرح کرد. یکی از این نظریات که در مواجهه با مشکلات شهرهای مدرن، مطرح شد، نظریه شهر انسان است که ایده‌ای انسان¬دوستانه برای شهرهای آینده در نظر دارد. طراحان این شهرها، نه فقط معمار و شهرساز، بلکه مجموعه¬ای از متفکران علوم اجتماعی، روانشناسی، تاریخ، اقتصاد و حقوق‌اند که عمدتاً به کشورهای آنگلوساکسون تعلق دارند. شهر انسان، حاصل این ایده و اندیشه است که شهر، صرفاً یک پروژه فنی و مهندسی برای ساختن سرپناه نیست، بلکه باید همه¬ی جنبه¬های تمدن یک جامعه را پوشش دهد. ریشه¬های این تفکر را می¬توان در اندیشه¬های آرمانگرایانی یافت که با بهره¬گیری از روش¬شناسی کل¬نگر، بر نقد جوامع صنعتی تأکید می¬کردند. آون، فوریه، بنجامین وارد ریچاردسون و هانری دوسن سیمون از این دست¬اند. صورت ملموس¬تر، سازمان یافته¬تر و اجرایی¬تر نظریات آرمانگرایان را می¬توان در نظریه‌ی باغ‌شهرهای هاوارد جستجو کرد که تلاشی در جهت بهبود شرایط و وضعیت زندگی ساکنان شهرهای بزرگ بود. ادامه¬ی این تفکرات در دوران معاصر را می¬توان در اندیشه¬های جین جیکوبز یافت که از تغییر و ساماندهی فضای شهری با در نظر گرفتن مفهوم سلامت روان دفاع می¬کند و شکل کالبدی شهر را عاملی مؤثر بر مسائل و معضلات اجتماعی چون بزهکاری و… می¬داند. جیکوبز مدعی بود که شهرهای سالم و با نشاط، شهرهایی ارگانی، خودجوش و خوش اقبال¬اند که بر پایه¬ی تنوع اقتصادی، انسانی و معماری، جمعیت¬های متراکم و اختلاط کاربری¬ها می¬بالند (جیکوبز، 1961). در همین زمان، نظریه¬ی هرم احتیاجات بشر که توسط روانشناس نامی امریکایی، آبراهام مازلو مطرح شد، بی¬تأثیر بر تغییر نگرش و تأکید بر تأمین نیازهای گوناگون انسان در شهرها نبوده است. به باور وی، نیازهای انسان در چهار لایه قابل بررسی است که عبارتند از: لایه اول؛ نیازهای اساسی انسان و لایه دوم؛ امنیت که تأمین‌کننده¬ی نیازهای مهمی چون مسکن، شغل، امنیت و… است. همچنین، مازلو در لایه¬های سوم و چهارم به نیازهایی چون تعلقات روحی، ارتباط با دیگران، اعتقادات، فقدان تبعیض و… توجه کرده است. بعدها وینهوون این نظریه را بسط داد. وینهوون معتقد بود، اینکه دقیقا چه اجتماعی زیست‌پذیر، یا زیست‌پذیرتر است، کاملاً روشن نیست، اما قدر مسلم این است که مردم در اجتماعی که نیازهایشان بهتر برآورده شود، شادتر و راضی¬ترند. از این رو، می¬توان گفت زیست¬پذیری پیشینه و تاریخی طولانی در اندیشه¬های شهر و برنامه¬ریزی شهری دارد. هر چند تا اواخر قرن بیستم، به این نام خوانده نشده است (سلیمانی و همکاران، 1395).
بستر حضور و گسترش ایده¬ی زیست¬پذیری را می¬توان آمریکا دانست. واژه¬ی شهرهای زیست¬پذیر برای اولین بار در سال 1970 میلادی توسط اداره¬ی ملی هنر به منظور دستیابی به ایده¬های برنامه¬ریزی شهری مدنظر آنان و به دنبال آن توسط سایر مراکز و سازمان¬های تحقیقاتی نظیر اداره¬ی حفاظت محیطی که مطالعات گسترده¬ای در خصوص زیست¬پذیر¬ترین شهر¬های آمریکا انجام داده است، به کار گرفته شد. به دنبال آن نفوذ این واژه در ادبیات مرتبط با این حوزه را می¬توان در 1975 میلادی و نوشته¬های ویلیام مارلین در خصوص مکان¬های زیست¬پذیر در مجلاتSaturday Review جستجو کرد. در اروپا مطالعات مرتبط با ارائه¬ی تعریف در خصوص شهر زیست پذیر حداقل به سال 1975 میلادی باز می¬گردد. زمانی‌که مجله¬یLandscape Architecture مجموعه¬ای از مقالات کوتاه متخصصان و دانشگاهیان را درخصوص ایجاد شهرهای زیست¬پذیر منتشر کرد، هر چند که در هیچ یک از مقالات نویسندگان واژه¬ی زیست¬پذیری را مستقیماً به کار نگرفتند، اما مقالات در خصوص مسائل شهری حال حاضر و راه¬هایی برای تغییر شهر مرکزی به محیط¬های جذاب، طبیعت زیبا در داخل جنگلی از بتن و‌ غیره بود که چه چیز شهر خوب را ایجاد می¬کند. تاکنون در مورد زیست¬پذیری شهری بررسی¬هایی در سطح جهانی صورت گرفته است که در زیر به نمونه¬هایی از آن‌ها اشاره شده است:
چارلز لاندری در مقاله¬ای به نام سرزندگی شهری منبع جدیدی از رقابت شهری، نه معیار موثر را برای شناسایی یک شهر زیست پذیر بر می¬شمارد که عبارتند از تراکم مفید افراد، تنوع، دسترسی، ایمنی و امنیت، هویت و تمایز، خلاقیت، ارتباط و تشریک مساعی ظرفیت سازمانی و رقابت. او معتقد است که امروز شهر¬ها دچار بحرانی شده¬اند که خروج از این بحران¬ها به سختی اتفاق می¬افتد. او تاکید می¬کند که برای داشتن شهری سالم و به دور از هیاهو، باید نه معیار بالا را در صدر دستیابی به برنامه¬های شهری قرار داد.
برنامه¬ی رشد هوشمند شهری اتاوا در کانادا که یکی از پیشگامان برنامه ریزی شهر زیست-پذیر در دنیا می¬باشند، پس از مطالعه¬ی کلان و جامع در این شهر به این نتیجه رسید که شهر زیست¬پذیر شهری است که مردم آن دسترسی به گزینه¬های مناسب و متفاوت حمل و نقل و مسکن را داشته و مقاصد موجود به راحتی و بدون اتومبیل قابل دسترسی هستند. همچنین این مطالعات نشان داده که عواملی مانند رشد سریع، فقدان اراضی زراعی و فضاهای باز، کمبود مسکن، رشد نابرابری اجتماعی، ضعف رو به تزاید هویت محلی، مکانی و زندگی اجتماعی، تهدیدات جدی برای زیست پذیری شهری محسوب می‌شوند.
یکی از اولین مفاهیم زیست‌پذیری تحت عنوان “خیابان‌های زیست¬پذیر” توسط دانلد اپلیارد در سال 1981 میلادی ارائه شد. اپلیارد به اتفاق آلن جیکوبز، هفت هدف ضروری برای آینده¬ی یک محیط خوب شهری را چنین بیان می¬دارد:
 زیست¬پذیری
 هویت و کنترل
 دسترسی به فرصت¬ها، تخیل و لذت
 صحت و معنی
 همستان و زندگی عمومی
 اعتماد به نفس شهری
 یک محیط برای همه (Jacobs and Appleyard, 1987: 115-116).
در نظری دیگر زیست‌پذیری بدان معنی است که آدمی خود را به عنوان یک شهروند واقعی در شهر تجربه می¬کند، اما بررسی زیست¬پذیری شهری در کشور ایران موضوعی جدید است که از سال 1389 به آن توجه شده است. تاکنون دو بررسی در مورد زیست¬پذیری سکونتگاهی انجام شده است که اولی تحت عنوان تدوین اصول الگوی توسعه¬ی فضایی و شکل شهر زیست¬پذیر ایرانی و دومی تعیین زیست¬پذیری روستاهای پیرامون شهری با رویکرد کیفیت زندگی است.
تعاریف زیست¬پذیری
با وجود اجماع در زمینه¬ی اهمیت و اجتناب ناپذیری زیست¬پذیری، تنوع گسترده‌ای از تعاریف برای آن وجود دارد و بیشتر محققان آن را دشوار برای تعریف و اندازه¬گیری بیان کرده¬اند که ساوتورث آن را مفهومی نسبتاً مبهم، لکن مورد تأیید همه می¬داند که به صورت¬های گوناگون تفسیر شده است (سلیمانی مهرنجانی و همکاران، 1395؛ Southworth, 2004: 33).
گادشاک زیست¬پذیری را یکی از ایده¬های آرمانی و بزرگ برنامه¬ریزی شهری معاصر می-داند که دولت¬ها، شهرداری¬ها، دولت¬های محلی و گروه¬های بسیاری در مکان¬های مختلف از جمله: نورث پالمرستون در نیوزیلند، سیدنی در استرالیا، ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی، لندن در انگلیس، پورتلند در ارگون، تاکسان در آریزونا، آتلانتا و جرجیا و بسیاری شهرهای مهم دیگر در سراسر جهان آن را در دستور کار خود قرار داده¬اند.
ریبسینزکی در بیان اهمیت کلیت زیست¬پذیری آن را به یک پیاز تشبیه کرده است. بنابر تعبیر او، زیست¬پذیری همچون پیاز است؛ در ظاهر ساده، اما متشکل از لایه¬های متعدد است. اگر به هر لایه جداگانه و مجزا از دیگر لایه¬ها نگریسته شود، کلیت آن از دست می-رود (Van kamp, 2003: 6).
اداره بزرگ راه‌هاي فدرال (FHWA) زيست¬پذيري را اين گونه تعريف كرده است: مفهوم زيست¬پذيري كه طي ساليان متمادي شكل گرفته است، اغلب براي توصیف طيفي از اقدامات استفاده مي¬شود كه هدف از آن¬ها، ارتقاي كيفيت زندگي جامعه و در عین حال، پشتيباني از اهداف وسيع¬تر پايداري مي‌باشد. زيست¬پذيري دربردارنده موضوعاتي چند بعدي در ارتباط با طراحي همراه با جامعه، كاربري زمين، حفاظت از محيط¬زيست، تحرک-پذيري و دسترسي¬پذيري، بهداشت و سلامت عمومي و رفاه اقتصادي مي¬باشد (ایراندوست و همکاران، 1392). در ادامه، نمونه¬هایی از تعاریف به اجمال آورده شده تا ضمن نشان دادن تنوع موجود، به تعریف، درک و بینشی جامع¬تر کمک کند.

تعداد صفحات

94

شابک

978-622-378-280-0